بستن [رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از زیرگزینههای پرونده که برای پایان دادن به کار با پروندۀ جاری به کار میرود
واژههای مصوب فرهنگستان
[سینما] دو چهره در یک نمای درشت - نمای دو نفره نزدیک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] بستن پرانتز
[ریاضیات] دقت فوق العاده
در نزدیکی، نزدیک، دم دست
[حقوق] شرکتی که سهام آن در دست عده معدودی باشد، شرکت خانوادگی
واپایش کامل [علوم نظامی] واپایش هواپیمای خودی توسط افسر واپایش شکاری با استفاده از رادار و دستگاه ارتباط رادیویی در وضعیت راهکنشی هوایی
[برق و الکترونیک] رادار کنترل - دقیق رادار زمینی که در شرایط آب و هوایی نامطلوب و دید ناکافی به زمین نشستن هواپیما کمک می کند .
[زمین شناسی] چاله بسته فرورفتگی بسته ،قسمتی از زمینی که از هر سو بوسیله ،زمین های بلند محدود شده است
چسباندن، قالب تن، (جامه) تنگ، چسبان
فصل شکارممنوع [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] زمان زایمان و شیردهی و تخمریزی و تخمگذاری حیاتوحش که در طی آن شکار آنها ممنوع یا بسیار محدود میشود ...
دارای الیاف یا بلورها ویاساختمان ظریف وبهم پیوسته