[نساجی] رنگرزی الیاف پشم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] خاک سست
[خاک شناسی] سست کردن
یکدفعه غوغا به پا شد، ناگهان محشر شد
بیکار
1- با شکستن قفل (و غیره) وارد شدن، ورود غیرقانونی کردن 2- مختل کردن، ایجاد وقفه کردن، قطع کردن (کلام و غیره ی) دیگری 3-آموزش دادن، وارد به کار کردن 4- (کفش و غیره) به پا عادت دادن، جا باز کر ...
(عامیانه) بدون اختیار حرف زدن یا عمل کردن، خودداری نکردن
فارغ و آزاد از قید و خیال
خل بودن، یک تخته کم داشتن
[نساجی] پود حلقه شده در پارچه - پود شل شده در پارچه
شل بافت
یک چیزیش یایک جای کار خراب است