[نساجی] نوعی پارچه - پارچه ای که تار اتصال فقط در محل های فرورفته پارچه با پود معمولی پارچه پیوستگی پیدا نماید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توپ لورفته [ورزش] در بسکتبال، توپی که در مالکیت هیچیک از دو تیم نباشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] ذرات زغال سنگی که از نظر اندازه از غبار زغال بزرگتر است .
[نساجی] پنبه خام
باقی مانده، ته مانده، انتهای تاریانخ، سر ازاد نخ، چیز استفاده نشده، انتهای شل هر چیزی سایر معانی: انتهای تاریان، سر ازاد ن، بیکار افتاده، عاطل [نساجی] تار شل بافته
[ریاضیات] انطباق لق، انطباق شل
[عمران و معماری] گره مرده
[زمین شناسی] لوله پر فشار منقول ،تونل قدرت ناثابت، تونل قدرت منقول
[نساجی] ماشین بافندگی مجهز به شانه متحرک
(دستور زبان) جمله ی شل (که عوامل اصلی آن در آغاز و عوامل فرعی آن در پایان می آیند)، جمله بیربط، جمله ای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
[نساجی] رنگرزی توده ای الیاف قبل از ریسیدن
دهان لق، راز نگه ندار، حرف مفت زن، پرحرف، پرچانه