پیش بینی [ریاضیات] پیش بینی کردن [کامپیوتر] پیش بینی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هم قیافه (به ویژه کسی که قیافه اش شبیه قیافه ی شخص مشهوری باشد)، هم چهره [کامپیوتر] برنامه مشابه
(عامیانه) هشیار بودن، مراقب بودن، پاییدن (معمولا به صورت امر)
[کامپیوتر] ظاهر و باطن ظهور کلی یک برنامه ی کامپیوتری . نگاه کنید به copyright .
بمن نگاه کن ظ‡بمن نگاه کنید
به گذشته اندیشیدن، به یاد آوردن
پست تر از خود دانستن، تحقیر کردن، پست شمردن
نگاه کن، ببین
عجیب و غریب، زشت و بد
جنبه های مثبت چیزی را درنظر گرفتن
1- مورد توجه قرار دادن 2- متکی بودن به، متوسل شدن به 3- انتظار داشتن
برای حفظ افتخارات و رکوردهای خود جهد کردن، از پیروزی ها و دستاوردهای خود حراست کردن