[معدن] سیکلون هوکی (دانه بندی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] هیدروسیکلون (دانه بندی) [نفت] ماسه گیر آبی
اذیت نکردن، به حال خود گذاشتن، هلیدن، تنها گذاردن، بحال گذاردن
مرابه حال خودبگذارید، کاری بمن نداشته باشید
به حال خود گذاشتن، به حال خود رها کردن
سری که درد نمی کند دستمال نبند
1- به حال خود گذاشتن، اذیت نکردن، مزاحم نشدن، 2- چه رسد به اینکه، ول کردن، 2- چه برسدبه
سرهنگ دوم، ناخدا دوم سایر معانی: (ارتش) سرهنگ دوم، نایب سرهنگ
[نساجی] رنگینه پیرازولون
[خاک شناسی] سولونتز
[کامپیوتر] کامپیوتر مستقل .
خوداتّکا [مهندسی مخابرات] مربوط به سامانه یا افزاره یا تجهیزاتی که مستقل از سامانه یا افزاره یا تجهیزات دیگر کار میکند
واژههای مصوب فرهنگستان