از اغاز، مافوق، برتر، رو، بالاترین، از بالا، از ابتدا سایر معانی: فوقانی ترین، زبرین، فرازین ترین، بلندترین، برجسته ترین، مهم ترین، پراهمیت ترین، مهندترین، فرمندترین، ارجح ترین، برترین، اولی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خیال پرور، خیال پرست سایر معانی: وابسته به آرمانشهر، آرمانشهری، آرمانی، آرمان گرایانه، واهی، خیال پردازانه، خواب و خیالی، خیالباف، رویا گرای، خیال گرای، ساکن جزیره aipotu، اهل اتویپی، خیالی، ...
بادی که در ترازهای مختلف جوّ میوزد|||متـ . بادهای ترازبالا upper-level winds [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
حرکت دودستون در بالای خط وارونگی [مهندسی محیط زیست و انرژی]
تابلوی که تعمیرکاران رشتۀ برق و الکترونیک بر روی کنسول دستگاه فرستنده یا رادار نصب میکنند و نشانۀ حضور تعمیرکار بر روی دکل و هشداری برای حفظ سلامت او در برابر تابش امواج الکترومغناطیسی ...