بیان، سخن، سبک عبارت پردازی سایر معانی: واژه، لغت، کلمه، عبارت، بیان (هر چیز که بتوان با آن بیان کرد)، گویه، نطق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیان غیر مستقیم، طول وتفصیل در کلام سایر معانی: (ادبیات و سخنوری) اطناب، درازگویی
(سخنوری - وابسته به بخشی از کلام که با منظور گوینده سر و کار دارد نه با متن یا اثر آن برشنونده) منظوری
وابسته به دکلمه سایر معانی: وابسته به خوشخوانی (دکلمه)، مربوط به قرائت مطلبی باصدای بلندو غرا
گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری سایر معانی: (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبا ...
بشارت، اعلام سایر معانی: مژده، مژدگانی
سیما، حالت، بیان، قیافه، عبارت، تجلی، ابراز، کلمه بندی سایر معانی: به زبان آوری، آب و تاب، روش بیان، شور، حال، اصطلاح، صورت، زبانزد، هشته، بیانگر، نشانه، گویا، نشانگر، (قیافه یا حرکات و غیره ...
نطق، خطابه، خطابت، کنفرانس، سخنرانی، درس، خطابه گفتن، نطق کردن، سخنرانی کردن سایر معانی: (در کلاس یا جلسه ی خطابه) سخنرانی علمی، گفتاره، سخنرانی علمی کردن، خطابه ایراد کردن، متن گفتاره، متن ...
سخن آرا، خوش زبان، وابسته به سخنرانی سایر معانی: وابسته به خطیبان و سخنوری
انشاء، عبارت، کلمه بندی، عبارت پردازی سایر معانی: روش نگارش یا سخن، سبک، واژه بندی، فهرست
رجوع شود به: phraseology [ریاضیات] بدنی، جسمانی، فیزیکی
اطناب، پرگویی، روده درازی، دراز نویسی سایر معانی: دراز نویسی، اطناب، پرگویی، روده درازی [حقوق] اطناب یا درج مطالب زائد (در لایحه یا سند)