گذاشتن بار در شناور [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
بارگیری مجموعهای از شاخههای فشردهشده [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
خالی کردن بار شناور [حملونقل دریایی]
مقدارمادۀ نگهدارندۀ جذبشده در مرحلۀ اولیۀ اشباع چوب و پیش از اعمال فشار در فرایندهای فشار [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
جکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
سکویی در ایستگاه راهآهن برای بارگیری و تخلیۀ بار [حملونقل ریلی]
طرحی که محل توزیع بار را در انبار هواگَرد تعیین میکند [حملونقل هوایی]
مأموری که در بندر کارهای مربوط به بارگیری کشتی خاصی را انجام میدهد [حملونقل دریایی]
ترتیب زمانی ازپیشتعیینشده برای بارگیری یا تخلیۀ کشتیها [حملونقل دریایی]