قوارۀ بارگیری [حملونقل ریلی] حداکثر ابعادی که باید در ساخت یا بارگیری واگنها در نظر گرفت تا خطر برخورد آنها با ابنیۀ مسیر وجود نداشته باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بارگیری بهنوبت [حملونقل دریایی] بارگیری برحسب تقدم پهلوگیری
سکوی میانی [حملونقل درونشهری - جادهای] جانپناهی برای ایمنی مسافران در حریم راه و خطوط عبوری که در محل ایستگاههای حملونقل عمومی ایجاد میشود ...
جک بارگیری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] جکی که بعد از استقرار ماشین بارزن برای ثابت نگه داشتن آن باز میشود و بر روی زمین قرار میگیرد ...
علامت خط شاهین [حملونقل دریایی] علامتی رسمی بر روی بدنۀ کشتی که نشاندهندۀ حد مجاز بارگیری است
[زمین شناسی] نقطه انتقال در یک چاه کهموادزمینه بوسیله مخزن، قیف و ناودانک به بالابر بارگیری می شوند .
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[معدن] نقطه بارگیری (ترابری) [نفت] نقطه ی بارگیری
[نفت] تلمبه ی بارگیری
محوطۀ بارگیری [حملونقل هوایی] محوطهای شامل چندین محل بارگیری
نوبت بارگیری [حملونقل دریایی] ترتیب زمانی ازپیشتعیینشده برای بارگیری یا تخلیۀ کشتیها
باری نیم خودکار سایر معانی: رجوع شود به: semiautomatic
[کامپیوتر] استقرار خودکار فونت .