بار، محموله، بارگیری، عمل پرکردن تفنگ باگلوله، بارکنش، امیختن مواد خارجی به شراب سایر معانی: عمل بار کردن، وسیله ی بار کردن یا بارگیری، (بیمه نامه) اضافه هزینه، (داد و ستد سهام) کمیسیون اولی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] دوره بارگذاری و باربرداری - چرخه بارگذاری-باربرداری [زمین شناسی] دوره بارگذاری و باربرداری، چرخه بارگذاری-باربرداری
[مهندسی گاز] نواربارگیری
سوارگاه [حملونقل درونشهری - جادهای] فضایی سکومانند در ایستگاه که اتوبوس برای سوار و پیاده کردن مسافر در کنار آن توقف میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] منطقه بارگیری
[عمران و معماری] پهلوگاه بارگیری [زمین شناسی] پهلوگاه بارگیری
[عمران و معماری] سکوی بارگذاری [زمین شناسی] سکوی بارگذاری
(تلفن و سایر ابزار برقی) بوبین بارگیری، بار پیچه [برق و الکترونیک] سیم پیچی بار گذاری
[نفت] دکل بارگیری
نمودار بارگیری [حملونقل هوایی] 1. نموداری که محل توزیع نیروهای وارد بر اجزای سازۀ هواگَرد یا سامانهها را نشان میدهد 2. نقشه یا طرحی که براساس آن محل بارگیری انبارهای هواگَر ...
[برق و الکترونیک] دیک بارگذار قطعه ی فلزی دایره ای شکل که در بالای یک آنتن عمودی نصب می شود تا طول موج طبیع یآن را افزاش دهد .
[معدن] ضریب خرج گذاری (آتشباری)