در مقابل، در عوض، از سوی دیگر، کم کم، به درجات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بتدریج، تدریجی، تکه تکه، خرد خرد، بتدریج سایر معانی: قطعه به قطعه، کم کم، مرحله به مرحله، تدریجا، به اجزاء ریز تقسیم کردن