محیط مایع [زیستشناسی - میکربشناسی] محیط کشتی که فاقد عامل جامدساز است
واژههای مصوب فرهنگستان
[پلیمر] الکترود مایع غشایی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اکسیژن آب وار، اکسیژن مایع [شیمی] اکسیژن آب وار، اکسیژن مایع [مهندسی گاز] اکسیژن مایع [معدن] اکسیژن مایع (آتشباری)
[شیمی] صابون مایع
[خاک شناسی] ضایعات مایع
نسبت آمیختگی آب مایع [علوم جَوّ] نسبت جِرم آب مایع به جِرم هوای خشک در واحد حجم هوا
استخراج مایعـ مایع [مهندسی شیمی] فرایندی که در آن اجزای محلول مایع در تماس با مایعی نامحلول جدا میشود
بازرسی با مایع نافذ [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی آزمون غیرمخرب برای آشکارسازی ناپیوستگیهای سطح در آن که با بهکارگیری مایع نفوذکننده و برداشتن مازاد آن، حفرهها و ...
بازرسی با مایع نافذ [خوردگی] نوعی آزمون غیرمخرب برای آشکارسازی ناپیوستگیهای سطح در آن که با بهکارگیری مایع نفوذکننده و برداشتن مازاد آن، حفرهها و ترکها با استفاده از ...
رجوع شود به: sweet gum، عنبر سائل امریکایی gum sweet
از بین بردن، تسویه کردن، بهم زدن، منتفی کردن، حساب را واریز کردن، برچیدن، مایع کردن، بصورت نقدینه دراوردن، تسویه حساب کردن سایر معانی: واریز کردن، پرداختن، (در مورد شرکت در حال ورشکستگی و غی ...
[حقوق] طلب مسجل، طلب معین به حکم قانون