گدازۀ بیضیوار [زمینشناسی] ← گدازۀ بالشی
واژههای مصوب فرهنگستان
[برق و الکترونیک] الیپسومتر ابزاری برای اندازه گیری ضخامت و سایر پارامترهای مربوط به لایه های عایق بسیار نازک که در ساخت نیمرسانا استفاده می شوند. اساس کار آن اندازه گیری تغییر حالت حالت های ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیضیوار انبساط [فیزیک] بیضیواری که طول محورهایش با ضریب انبساط طولی در شبکۀ بلور متناسب است
[زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمیایی: (Mn++,Mg)4Sb+++++ Fe3+O8
[ریاضیات] بیضیوار پخ
با دقت گوش فرا دادن
بیضیوار لَختی [فیزیک] سطحی فرضی که با گشتاور لَختی اصلی جسم چرخان تعیین میشود و نسبت به جسم ثابت میماند|||متـ . بیضیوار پوانسو Poinsot ellipsoid||| بیضیو ...
[آمار] پیرایش بیضی وار تکراری
خسوف [نجوم] پنهان شدن ماه در سایۀ زمین وقتی که زمین بین ماه و خورشید است که به سه صورت جزئی و کلی و نیمسایهای رخ میدهد|||متـ . مَهگرفت، ماهگرفتگی ...
ماه گرفتگی، خسوف سایر معانی: خسوف (در برابر: خورشید گرفتگی یا خور گرفت یا کسوف solar eclipse)
[ریاضیات] قطر اطول بیضی
افشا نکردن، لب (خود را) مهر و موم کردن