خوشگلی، خوبی، خوبرویی، خوش منظری سایر معانی: خوبرویی، خوش منظری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] خطوط اعتماد
نامردی
[کامپیوتر] خطوط اختصاصی
جهانی بودن، دنیوی بودن، مادیت طبیعت زمینی یاخاکی
خطهای فرانهوفر [نجوم] مجمـوعهای از خطهای جـذبـی که نخستین بار فرانهوفر آنها را در طیف خورشید رصد کرد
واژههای مصوب فرهنگستان
(خطوط سیاهی که در طیف خورشید دیده می شود) خط های فرانهوفر [برق و الکترونیک] خطوط فرانهوفر خطوط تاریکی که به وسیله ی طیف نما در طیف نور خورشید دیده می شود. منشأ اسن خطوط، جذب طول موجهای معین ...
خودمانی سایر معانی: یاری، رفاقت، مساعدت [کامپیوتر] میزان آسان بودن کار با کامپیوتر یا برنامه
اقامنشی، نجابت، معقولی
[کامپیوتر] خطوط شبکه
روانشناسى : خطهاى کف دست
(انگلیس - خودمانی) بد بیاری، بد بختی، سختی