جمله [سینما و تلویزیون] عبارات و سخنانی که شخصیتهای نمایش یا فیلم بیان میکنند|||متـ . جملۀ نمایشی
واژههای مصوب فرهنگستان
جمله [هنرهای نمایشی] عبارات و سخنانی که شخصیتهای نمایش یا فیلم بیان میکنند|||متـ . جملۀ نمایشی
[ریاضیات] فصل های مشترک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیم کش هوایی، خط بان، سیم بان، سرباز صف، سربازخط جبهه، مواظب برخوردتوپ باخط سایر معانی: رجوع شود به: lineman، (فوتبال آمریکایی) داور خط بازی، خط نگهدار، کمک داور، داور کنار [فوتبال] داورکنار ...
خطهای پادـ استوکس [فیزیک] خطهای طیفی حاصل از نور پراکندهای که طولِموجهای کوتاهتر از طولِموج نور فرودی دارند ...
(فیزیولژی - ماده ای که عمل کولین استراز را محدود می کند) ضد کولین استراز
زشتی، حیوانیت، سبعیت، جانور خویی، هرزگی سایر معانی: حیوانیت، زشتی، هرزگی، سبعیت، جانور خویی
خطوط دوجهته [حملونقل ریلی] خطوط ریلی که سامانۀ علائمی آن برای حرکت در دو جهت ساخته شده است
[زمین شناسی] خطوط شکسته خطوطی هستند که بیانگر تغییر شدید در ارتفاع هستند مثل عوارض آبراههای و یا لبه جادهها.
[سینما] حد وضوح
(تنکرد شناسی) کولین استراز (آنزیمی که استیل کولین را به کولین و اسید استیک هیدرولیز می کند)
(کشتی بادبان دار) طناب هایی که به طناب های دو گوشه ی تحتانی بادبان وصل بوده و در افراشتن یا جمع کردن آن به کار می روند