دشمن در لباس دوست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] همشانس، متساوی الاحتمال، با احتمال برابر، متساوی الاحتمال، با احتمال برابر، همچند، همسان، همتراز، احتمال یکسان
[ریاضیات] پیشامد های دارای احتمال مساوی، پیشامد های دارای احتمال همتراز، پیشامد های همشانس، پیشامد های متساوی الاحتمال [آمار] پیشامدهای هم شانس
روزگاراینده، عقبی، اخرت
بزپا، پابزی
پدروار، پدرانه
(عامیانه) خواستن، میل داشتن
مثل اینکه خدا دنیا رو بهش داده
[نساجی] شبه لیف - لیف مانند [پلیمر] لیف گون
دیومانند، شیطان صفت
ماهی مانند
وابسته به توده مردم، شبیه افسانه ها وعادات محلی