مثل فشفشه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عالی، رویایی، خیال انگیز
با شتاب و حرارت، با اشتیاق و دستپاچگی
بیدرنگ، بی تامل
خسته و وامانده
پسر کو ندارد نشان از پدر تو بیگانه خوان و مخوانش پسرlike father, like sonپدر و پسر مثل هم هستند، پسر به پدرش رفته است
(خودمانی) ابدا، اصلا، هرگز
(عامیانه) دیوانه وار، به شدت تمام، سخت، بسختی، بشدت
هم سلیقه، هم فکر، هم عقیده، هم خو، همدل، هم مشرب، دارای فکر متجانس
این جوری، بدین طریق، بدین سان
خیلی زشت و بد ترکیب
چنین، اینگونه، اینطور