[نساجی] پارچه با رنگ روشن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الکترود روکشنازک [مهندسی جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] نوعی الکترود فلزِ پرکُن شامل یک سیم فلزی با روکش نازک
واژههای مصوب فرهنگستان
خیلی ارام گریه کردن
[نفت] میدان کم شیب
شورمزه، بد مزه سایر معانی: شوراب مانند، شوراب سان، تلخاب مانند [عمران و معماری] تلخ و شور [نساجی] شور- شورمزه - نمکی
تدفین درازکش [باستانشناسی] تدفینی که در آن جسد درازکش، با زاویۀ 180 درجه، در گور گذاشته میشود
تکان ناگهانی، سینما، تلنگر، ضربت اهسته و سبک با شلاق، قطع کردن، تکان دادن، بریدن سایر معانی: (ضربه ی تند و سبک مثلا با شلاق یا کاغذ تاشده) نرمکوبه، نرمکوب، ضربه ی ملایم، (صدای این نوع ضربه) ...
ملایم، با ملایمت، بتدریج، به ارامی سایر معانی: با نرمی، آرام آرام، آهسته، با ملاحظه، بارامی
خوش سایر معانی: خوشبختانه، باخوشی، مسعودانه
ملایم سایر معانی: به طور خفیف، به طور مختصر، کم، کمی، با ملایمت، به طور آرام، با متانت، بنرمی، بطور ملایم، بملایمت
ملایم سایر معانی: بطور میانه، بااعتدال، با مدارا، معتدلانه
زن باز، لاس زدن، زن بازی کردن، دنبال زن افتادن، زن دوست بودن سایر معانی: (مرد) زن بازی کردن، (با چند زن) رابطه داشتن، (زن ها را) اغفال کردن