[آمار] مباحث تشخیصی داده های نافذ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرید اهرمی [اقتصاد] خریدن یک شرکت با استفاده از مقادیر قابلتوجهی استقراض و به وثیقه گذاشتن داراییهای شرکت خریداریشده برای در اختیار گرفتن سهام مدیریتی آن ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] اجاره های اهرمی
[حسابداری] درجه اهرم ترکیبی
[حسابداری] درجه اهرم مالی
[حسابداری] درجه اهرم عملیاتی
سبقت، مزیت، برتری، سود، منفعت، فایده، صرفه، حسن، تفوق، بهتری، مزیت دادن، سودمند بودن، فیضالهیبخشیدن سایر معانی: نفع، (تنیس) اولین امتیاز بعد از دوس (deuce)، برتری دادن، نفع دادن، مفید بودن [ ...
صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن سایر معانی: (برخی بازی های ورق) خال آتو، برتری یا نیروی اندوخته شده برای روز مبادا، (مجازی) ورق برنده، عامل برنده، مثمرث ...
اقایی، دست بالا سایر معانی: برتری، بالادستی، موقعیت خوب، اربابی، امتیاز
نسبت نیروی ایستادگی به نیروی کارگر یا نسبت بازوی کارگر به بازوی ایستادگی در اهرم [فیزیک]