بدون پنجه سایر معانی: (کفش و غیره) بی پنجه، دارای پنجه ی باز (مانند برخی کفش های تابستانی)، فاقد انگشت پا، بی انگشت، بی چنگال
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیرگاه غیرشناسهای [حملونقل ریلی] سیرگاهی که قطار برای ورود به آن به شناسه نیاز ندارد
واژههای مصوب فرهنگستان
بی ارامگاه، گورگم
نا موزون، بی اهنگ سایر معانی: بی اهنگ، ناموزون
تایر بیتویی [قطعات و اجزای خودرو] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز ندارد
تایر بیتویی [مهندسی بسپار - تایر] نوعی تایر بادی که برای نگهداشت هوا به تویی نیاز ندارد
[نفت] تکمیل بدون لوله ی استخراج
کاغذ بیمصرف بیکاره، باطله
بطوربی فایده، با نداشتن، فایده، بیهوده
بی دریچه، بدون سوپاپ، بدون دریچه تنظیم
جُرم بدون قربانی [حقوق] جرمی مانند استعمال مواد مخدر و قمار و اعمال مبتنی بر انحرافهای جنسی و تخریب طبیعت که به هیچ فرد یا دارایی شخصی بهطور مستقیم آسیب نمیرساند و اگر هم ف ...
تبهکاری بدون صدمه ی جانی یا زیان شخصی (مانند فحشا)، تبهکاری بی آزار