[حسابداری] دفتر معین [ریاضیات] دفتر معین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دفتر حسابداری، صورت حساب ها، دفتر ثبت، ایاره نامه، دفترحساب دفترحساب [ریاضیات] دفترچه حساب
دفتر روزنامه، دفتر ثبت وقایع روزانه سایر معانی: دفتر خاطرات، دفتر وقایع روزانه، روزنامه، روزنامچه
دفتر روزنامه، روزنامه، دفتر وقایع روزانه سایر معانی: دفتر رویدادهای روزانه، دفتر یادآوردها، دفترچه ی خاطرات (روزانه)، نشریه (روزانه یا هفتگی یا ماهانه و غیره)، مجله، هفته نامه، ماهنامه، (در ...
خطوط کوتاهی که بهموازات و در بالا و پایین حامل قرار میگیرد تا نتهای زیرتر یا بمتر از نتهای نوشتهشده بر روی حامل، روی آنها نوشته شود [موسیقی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قطعهسنگ تختی که روی گور را با آن میپوشانند [باستانشناسی]