طمعه ماهی گیری، که دریک جا روی نگاه دارند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت معین
گورسنگ [باستانشناسی] قطعهسنگ تختی که روی گور را با آن میپوشانند
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
[حسابداری] دفتر معین بستانکاران
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران
حسابِکل مهمانان [گردشگری و جهانگردی] حساب همۀ هزینهها و پرداختهای مهمانان مهمانخانه
کارت معین مغناطیسی
[حسابداری] حساب کنترل بدهکاران
[حسابداری] دفتر ثبت سهام
[ریاضیات] دفتر معین