طمعه ماهی گیری، که دریک جا روی نگاه دارند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارت معین
گورسنگ [باستانشناسی] قطعهسنگ تختی که روی گور را با آن میپوشانند
واژههای مصوب فرهنگستان
[حسابداری] دفتر معین بدهکاران، دفتر معین حسابهای دریافتنی
تصدیق
تأیید کردن [رایانه و فنّاوری اطلاعات] اعلام وصول بستۀ دادهها توسط یک رایانه در شبکه به رایانۀ فرستنده
تصدیق شده سایر معانی: اذعان شده، اعلام شده، ضمنی [برق و الکترونیک] اعلام وصول شده
تایید، تصدیق، اعلام وصول، رسید، اعلامیه، اقرار، خبر وصول نامه، سپاسگزارى کامپیوتر : تصدیق قانون ـ فقه : اقرار بازرگانى : اعلامیه، اگهى [کامپیوتر] تصدیق . [برق و الکترونیک] اعلام وصول، تصدیق ...
اذعان، اعتراف، قبول، تصدیق، اقرار، تشکر، سپاسگزاری، تقدیر، قدردانی، تصدیق نامه، اعتراف رسمی، شهادت نامه، اقرارنامه
[کامپیوتر] کاراکتر مورد قبول.
[حقوق] وثیقه تجاری
[حسابداری] دفتر معین بستانکاران