[ریاضیات] تحلیل حداقل هزینه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] نامساعدترین پیکربندی
[ریاضیات] توزیع با کمترین مساعدت
[آمار] نامساعدترین توزیعها
[ریاضیات] کوچکترین کناره پایین
مخصوصا نه
[آمار] کمترین توانها
[ریاضیات] همکاران با کمترین امتیاز
[کامپیوتر] کم اهمیت ترین رقم، رقم با کمترین ارزش .
[آمار] کوچکترین دامنه تغییرات استیودنت شده , کوچکترین دامنه تغییرات استیودنتیده
[ریاضیات] تقریب کمترین توان های دوم، تقریب کمترین مربعات
[زمین شناسی] سرشکنی کمترین مربعات