(امریکا) اداره ی ثبت املاک، اداره املاک وثبت اراضی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده، زمین دار بی پول
[آب و خاک] توان تولید اراضی، باردهی اراضی
[خاک شناسی] منطقه منابع اراضی
[خاک شناسی] واحد منابع اراضی
[عمران و معماری] تسطیح زمین - هموار کردن زمین [زمین شناسی] تسطیح زمین، هموار کردن زمین
چیزی را وبال گردن کسی کردن (بعهده ی کسی انداختن)
[برق و الکترونیک] ایستگاه زمینی ایستگاهی غیر از ایستگاه سیار ( mobole station ) در سیستم تلفن سیار سلولی ( cellular mobile telephone system ) که با ایستگاه سیار ( mobile station ) ارتباط بر ...
نام نویسی همگانی
خیزاب یا غلت اب نزدیک کرانه
[آب و خاک] تیپ اراضی
[عمران و معماری] بالا آمدن زمین - برخاست زمین [زمین شناسی] برخاست زمین، بالا آمدن زمین