ضجه، ضجه و زاری کردن، تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن سایر معانی: زاری کردن، موییدن، گریه و زاری کردن، اظهار تاسف کردن، افسوس خوردن، دریغ خوردن، دریغیدن، نالیدن، دژوانیدن، مویه، (شعر یا موس ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفناک، زار، سوگناک، رقت اور سایر معانی: افسوس انگیز، قابل تاسف، تاسف بار، دریغ انگیز، دژوانگر
سوگواری کننده، سوگ دارنده، زاری کننده، ماتم گیر، مرثیه خوان
باسوگواری، باعزاداری، بااظهارتاسف
[برق و الکترونیک] فیلامان اندوده فیلامان لامپهای خلا که به منظور افزایش گسیل الکترونها با اکسید های فلزی پوشانده شده است .
[نساجی] فیلامنت یکسره - لیف فلامنتی ممتد
[نساجی] فیلامنت ممتد
[پلیمر] دسته رشته پیوسته، دسته ای از رشته های الیاف با قطر کم و انعطاف پذیر در طولهای نامحدود
[برق و الکترونیک] گسیل فیلامانی آزاد شدن الکترون از فیلامان گرم لامپ الکترونی .
[نساجی] راهنمای تار [پلیمر] راهنمای تار
سحابی رشتهای [نجوم] سحابیای که در آسمان به شکل نوارهای باریک و بلند دیده میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] فیلامنتی شدن