فالگیری، پیش گویی، فال، تفال، غیب گویی، حدس درست، فال بینی سایر معانی: آینده بینی (با سحر و جادو)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیب گو، فالگیر
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو
طالع بین، پیشگو سایر معانی: پیشگو
نهانگاه، فراری، فرار، مخفی گاه سایر معانی: گریزگاه
فراست، بصیرت، کشف، بینش، شهود، درک مستقیم، دریافت ناگهانی سایر معانی: (دانستن یا فراگیری فوری و بدون استدلال و تجربه و ممارست) درون یافت، شم، درون یابی، (هرچیزی که از راه درون یافت آموخته یا ...
شیرینی، شیرینی پزی، کماج و کلوچه و مانند انها سایر معانی: (انواع شیرینی های ساخته شده از این خمیر) کیک، پای، نان شیرینی (و غیره)، خمیر شیرینی پزی [صنایع غذایی] محصولات نانوایی : محصولاتی چون ...
دارا، مالک، متصرف سایر معانی: متصرف، مالک، دارا [ریاضیات] مالک، دارا، متصرف
امادگی، تمایل، استعداد، رغبت، سرازیری، خوابیدگی، روبه زمینی
پیشگویی کننده سایر معانی: پیشگویی کننده
ساحر، جادو گر سایر معانی: کندا
ارتباط افکار با یکدیگر، دوهم اندیشی سایر معانی: (پیرا روان شناسی) دور آگاهی، دور همدردی، اندیشه خوانی، ارتباط ذهنی