مهربانی، محبت، خوبی سایر معانی: مهربانی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهربانی، نرمی
رفاقت، کمک هزینه تحصیلی، دوستی، عضویت، هم صحبتی سایر معانی: مصاحبت، همدمی، هم سخنی، هم نشینی، رستاد، وراشتاد، اخوت، انجمن، جامعه، جمعیت، همبود، کمک هزینه ی آموزشی، بورس تحصیلی، معاشرت کردن، ...
خودمانی سایر معانی: یاری، رفاقت، مساعدت [کامپیوتر] میزان آسان بودن کار با کامپیوتر یا برنامه
خوش رویی، خونگرمی، خوش مشربی سایر معانی: خوش معاشرتی
مطبوعیت، صفا، خوشی، خوش مشربی، بشاشت
معاشرت، خوش مشربی، جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری سایر معانی: جامعه پذیری، قابل معاشرت بودن، معاشرت پذیری