مرغدانه، خوراک مرغ، مبلغ ناچیز، غذای جوجه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سد کردن پى در پى راه مدافع( فوتبال امریکایى) ورزش : سد کردن پى در پى راه مدافع
(خوراکپزی) سرخ کرده و دارای لایه ای از خمیر سرخ کرده (مانند مرغ سوخاری)
نظریۀ جا زدن [علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظریهای دربارۀ وضعیتی که دو کنشگر درگیر، لطمۀ جبرانناپذیری خواهند دید، مگر اینکه یکی از آنها خود را عقب بکشد و به خواری تن دهد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
کمرو، ترسو، بزدل
خرچنگ قورباغه
فضله ی مرغ، سرگین ماکیان، (خودمانی) کم اهمیت، جزئی، جزئی ترسو، بزدل
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه، وجدان زده، گرفتار عذاب وجدان
تاریکسازی ناو [علوم نظامی] تاریک ساختن ناو بهطوریکه هیچ نوری از آن به خارج نتابد
عفریت سایر معانی: (عامیانه - با: the) جهنم، شیطان، گور، چارلز دیکنز (رمان نویس انگلیسی)، دوکور، دوخال، دولو
مست، خنگ سایر معانی: مخمور، پاتیل، قلاش، گلست، در حال مستی، مستانه، (قدیمی) اسم مفعول فعل: drink
[سینما] بادامک خارج از مرکز [در مکانیسم دوربین ]