خفه کردن، خفه شدن، خاموش کردن، در دل نگاه داشتن سایر معانی: از هوا محروم کردن، (مجازی) دلگیر بودن، دچار خفقان کردن، دچار نفس تنگی کردن، (کاملا) پوشاندن، (به سرعت و کاملا) شکست دادن، منکوب کر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی