سوگند ملایمی سایر معانی: (برای تاکید و تشدید) راستی، واقعا، به خدا، درستکارانه، با درستی، امینانه (رجوع شود به: honest)، به خدا honestly, i did not take your watch! باور کنید ساعت شما را من ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخلاقا
حقا، باداشتن حق، از روی حقانیت
بشکل چهار گوش
ناروا، بی جهت، بی خود سایر معانی: بیش از حد، به طور افراط آمیز، بیجا، بی دلیل، به طور نامناسب