(عامیانه) تقریبا، کمی مانده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
1- درست هنگامی که، 2- درست همان طور که
[ریاضیات] که مثل حالت قبل است
هر جور میل شما باشد
[حقوق] خسارت عادلانه
(انگلیس ـ عامیانه ـ به ویژه با اعداد) درست، دقیقا
[برق و الکترونیک] گام بلافاصله نوعی گام موسیقی که از سه تریاد متوالی تشکیل می شود به گونه ای که هر کدام دارای نسبت 4 به 5 به 6 یا 10 به 12 به 13 هستند و بزرگترین نت یک تریاد به عنوان کوچکتری ...
(عامیانه) مخ کار، چیزی که کاملا به درد می خورد
در همان هنگام، درست همان وقت، همان دم
[حقوق] مالکیت بلامعارض، مالکیتی که در اثر مرور زمان برای متصرف ایجاد شود
جنگ عادلانه [علوم سیاسی و روابط بینالملل] جنگی مبتنی بر دلایل عادلانه و همراه با رفتار انسانی
واژههای مصوب فرهنگستان
فرضیۀ دادبنیادی [آیندهپژوهی] فرضیهای ناظر بر این باور که هر رویدادی بر پایۀ عدل است