حکم غیابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] محکوم علیه، کسی که به حکم دادگاه مدیون شناخته شود
[حقوق] ثبت حکم (در دفتر دادگاه)
[حقوق] حکم بین طرفین دعوی
[حقوق] پرونده و سوابق دعوی، سوابق دادرسی
[آمار] داوری تحت عدم حتمیت
فتوی
[حقوق] شرط مندرج در موافقتنامه داوری دایر بر اینکه حکم داوری در هر دادگاه صالحی قابل ثبت باشد
حکم اخلاقی [فلسفه] داوری درباره افعال و احوال عامل اخلاقی بر مبنای مفاهیمی مانند خوب و بد و درست و نادرست
واژههای مصوب فرهنگستان
ناداورانه،خودداری کننده از قضاوت