شیر پرتودیده [علوم و فنّاوری غذا] شیری که مقدار ویتامین «د» فعالِ آن با پرتوِ فرابنفش افزایش یافته باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله سایر معانی: درخشنده، پر سو، (رنگ و صدا) زنده، نورانی، براق، نورتاب، پر جلا، رخشا، رخشنده، سرزنده، پر روح و نشاط، شاد و خرم، س ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نور افشان سایر معانی: نور افشان
تابناک، روشن و شفاف سایر معانی: نورانی، درخشان
رادیو اکتیو سایر معانی: تابشگر، پرتوزا، رخشی، رخششی، پرتو افشان، تابش دار [شیمی] پرتوزا، رادیو اکتیو [برق و الکترونیک] پرتوزا بروز ویژگی پرتوزایی،این منبع می تواند طبیعی یا ساخت بشر باشد . - ...
شیری که مقدار ویتامین «د» فعالِ آن با پرتوِ فرابنفش افزایش یافته باشد [علوم و فنّاوری غذا]