بهمن، نزول ناگهانی و عظیم هر چیزی سایر معانی: هر چیزی که ناگهان و به مقدار زیاد فرا رسد، سیل، آوار برف، بهمن وار فروریختن، بشکل بهمن فرودامدن [عمران و معماری] بهمن [برق و الکترونیک] بهمن [زم ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریزش، ورود، تاثیر، نفوذ، هجوم سایر معانی: درون ریز، درون شاریدگی، درون روند، درون ریزی، درآیند، درون روانگی، جریان به داخل، (ورود دایمی مردم یا کالا) سیل، دهانه ی رودخانه، مصب، ریزشگاه، رخنه ...