فراست، بصیرت، کشف، بینش، شهود، درک مستقیم، دریافت ناگهانی سایر معانی: (دانستن یا فراگیری فوری و بدون استدلال و تجربه و ممارست) درون یافت، شم، درون یابی، (هرچیزی که از راه درون یافت آموخته یا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عقل، دانایی سایر معانی: wisdom عقل، معرفت