سخن آرا، خوش زبان، وابسته به سخنرانی سایر معانی: وابسته به خطیبان و سخنوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غنا، سرود، سرایش، خوانندگی، خنیا، سراینده سایر معانی: اوازخوانی، نغمه سرایی، خواننده [برق و الکترونیک] نوسان نوسان خود نگهدار ناخواسته در سیستم یا قطعه، در بسامدی در باند عبور سیستم یا بالات ...