زندانی جنگ، اسیر جنگی، بازداشت شدگان جنگی، کسیکه در جایی نگاه داشته یا توقیف شود
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن، اهل بیت، اهل، زندانی سایر معانی: بیمار (در بیمارستان روانی)، مقیم
اسیر، زندانی سایر معانی: محبوس، (مجازی) اسیر، بازداشتی [حقوق] زندانی، محبوس