[ریاضیات] بر هم کنش گرانشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برهمکنش بینِاتمی [شیمی] نیروی بین اتمها در بلور یا مولکول
واژههای مصوب فرهنگستان
برهمکنش بینِمولکولی [شیمی] [شیمی] تأثیر متقابل دو یا چند مولکول|||[فیزیک] نیرویی که بین مولکولها وجود دارد و باعث انسجام جامدات مولکولی میشود ...
[شیمی] بر هم کنش یون دوقطبی
نقشۀ برهمکنش پروتئینها [زیستشناسی - پروتگانشناسی] نقشۀ شبکۀ پیچیدهای از برهمکنشهای اجزای یک پروتگان در زمانی معین ...
[ریاضیات] اثرات متقابل مرتبه ی دوم
برهمکنش اسپین ـ اسپین [فیزیک] برهمکنشی که سبب سمتگیری اسپین الکترونها به یکدیگر میشود
هم بستگی، ارتباط، ربط، بستگی دو چیز با هم سایر معانی: هم خویشی، هم وابستگی، تلازم، (آمار) همبستگی، تناظر، تقارن، همالش، همال بودن [حسابداری] همبستگی [علوم دامی] همبستگی ؛ معیاری که نشان می د ...
تمایل گروههای غیرقطبی برای قرار گرفتن در کنار هم در یک محیط آبی [زیستشناسی - پروتگانشناسی]
برهمکنشی که سبب سمتگیری اسپین الکترونها به یکدیگر میشود [فیزیک]
[شیمی] تأثیر متقابل دو یا چند مولکول|||[فیزیک] نیرویی که بین مولکولها وجود دارد و باعث انسجام جامدات مولکولی میشود [شیمی]
برهمکنش ذرات بنیادی که با تبادل یک یا چند بوزون صورت میگیرد [فیزیک]