نیت [علوم نظامی] هدف یا طرحی که با توجه به توانمندی یک کشور برای اجرای راهکاری معین انتخاب میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
عمد، منظور، مقصود، مراد، قصد، خیال، مفهوم، فکر، تصمیم، عزم، عزیمت، غرض سایر معانی: نیت، یازش، آهنگ، دل خواست، خواسته، (جمع) قصد ازدواج، (جراحی: چگونگی التیام زخم) زخم جوشی، میزان گوشت آوری، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قصدمندی [روانشناسی] خصوصیتی ناظر بر اعمال فردی که اهدافی مشخص دارد و رفتارهای خود را درجهت دستیابی به آن اهداف تنظیم میکند
روانشناسى : قصدمندى
عمدا سایر معانی: دانسته، بدانستگی، قصدا، ازقصد، نعمدا، عامدا [فوتبال] عمدا
نیت فرماندهی کل قوا [علوم نظامی] هدف فرماندهی کل قوای یک کشور با توجه به راهکاری معین برای دفاع که بر مبنای آن ستاد نیروهای مسلح طرحریزی دفاعی میکند ...
نیت فرماندهی [علوم نظامی] بیان مختصر و کوتاهی از منظور فرماندهی که بر مبنای آن فرایند طرحریزی عملیات توسط ستاد فرماندهی انجام میشود ...
خوب شدن زخم بوسیله گوشت نوبالااوردن
دومین تصورات، چون تصور نوع درخت و مانند ان
نیت جنگ [علوم نظامی] هدف یا طرحی که با توجه به توانمندیهای یک کشور بهمنظور تهیۀ یک راهکار معین برای اجرای جنگ پیریزی میشود ...
از هر راهی، به هر طریق، هر طور که شده، تصادفا، اتفاقا، الله بختی، برحسب اتفاق یاتصادف
مشتری، تصادفی، اتفاقی، عارضی، غیر جدی سایر معانی: بختوار، الله بختی، بختی، پیش بینی نشده، همین طوری، گاه به گاه، نامرتب، نامداوم، موقتی، بی ثبات، سطحی، ناژرف، کم، بی دقت، شلخته، شورتی، سر به ...