بیمه، حق بیمه، پول بیمه سایر معانی: بیمه نامه (نام کامل آن: an insurance policy)، حق بیمه (نام کامل آن: insurance premium)، مبلغ بیمه، خسارت، بیمه گری، بیمه گزاری [بهداشت] بیمه - پول بیمه [ح ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] هزینه ی بیمه
[حسابداری] بیمه نامه [حقوق] بیمه نامه
[سینما] نمای پوشش
[حسابداری] بیمه تمام خطر
[حقوق] بیمه تمام خطر
بیمه ی اتومبیل [عمران و معماری] بیمه اتومبیل
[حقوق] کرایه حمل و بیمه پرداخت شده (... محل تعیین شده در مقصد)
[ریاضیات] بیمه ی اجباری
[نساجی] مجموع قیمت و حق بیمه و هزینه حمل و نقل کالا [حسابداری] بهای کالا شامل قیمت اولیه کالا و هزینه حمل و بیمه تا تحویل کالا در بندر مقصد
درخت آتشبیمه [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] درخت بذردهی که ازروی احتیاط برای تداوم زادآوری پس از حریق احتمالی نگهداری میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بیمۀ فرست [حملونقل دریایی] بیمهای که خسارتهای واردآمده بر کشتی یا کالای آن را پوشش میدهد