سازمانی، نهادی، درنهشتی، بنیادی، وابسته به موسسه (نه فرد)، بنگاهی، وابسته به مبادی یا اصول، دارای بنگاه های علمی یا خیراتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقتصاد نهادگرا [اقتصاد] اقتصادی که در آن توجه اصلی معطوف به شناخت روند تحولات و نقش نهادها در شکلدهی به رفتار اقتصادی است
واژههای مصوب فرهنگستان
نهادها بازرگانى : سازمانها
(به ویژه از بیمارستان روانی) مرخص کردن، رها کردن
تیمارستان سایر معانی: (در کشتی) پوشش یا سایبان روی دریچه ی کف عرشه ی کشتی، نوانخانه دیوانگان
ایجاد، فطرت، خلقت، خلق، افرینش سایر معانی: آفرینش، حدوث، جهان خلقت، گیتی، دنیا، (هنر و ادبیات و فنون و غیره) نوآوری، ابداع، ابتکار، نوسرایی، مخلوقات، آفریدگان، کائنات، موجودات
بیمارستان، مریضخانه سایر معانی: تیمارستان، تیمارگاه، (در اصل) شبگاه مسافران، مسافرخانه (معمولا توسط راهبان اداره می شد)، (در اصل) نوانخانه، یتیم خانه، (عامیانه) تعمیرگاه (به ویژه برای عروسک ...
ابداع، احدای، فاتحه، دیباچه، مقدمه، معرفی، معارفه، معرفی رسمی، اشناسازی، معمول سازی سایر معانی: دیبا، شناسانگری، شناسانی، (کتاب و غیره) دیباچه، پیشگفتار، پیش درامد، درامد، سرآغاز، آغاز، (مقد ...
ندامتگاه، بازداشتگاه یا زندان مجرمین، ندامتی، دار التادیب سایر معانی: وابسته به پشیمانی، توبه آمیز، ندامت کارانه، هود آمیز، پتت آمیز، زندان
حبس، زندان، محبس، زندان کردن سایر معانی: بندیخانه، وابسته به زندان [حقوق] زندان، محبس
پیش گفتار، کلمات مقدماتی سایر معانی: اظهار(ات) مقدماتی، سخن آغازین، مقدمه، مقدماتی