ریزش، ورود، تاثیر، نفوذ، هجوم سایر معانی: درون ریز، درون شاریدگی، درون روند، درون ریزی، درآیند، درون روانگی، جریان به داخل، (ورود دایمی مردم یا کالا) سیل، دهانه ی رودخانه، مصب، ریزشگاه، رخنه ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی