اولین قسمت، ابتدایی، اصلی، بدوی، اولین، اول، نخستین، اغازی، واقع در اغاز، اغاز کردن، در اغاز قرار دادن، پاراف کردن سایر معانی: آغازین، اولیه، مقدماتی، حرف اول اسم، حروف اول نام خود را نوشتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بکارگیری برای اولین بار (اولیه)
[ریاضیات] خطوط آغازی و پایانی
[نساجی] حمام اولیه
[ریاضیات] متغیر های کراندار اولیه (آغازین)
[عمران و معماری] هزینه اولیه
مسیر اولیه [حملونقل دریایی] 1. نخستین مسیری که مدیر عملیات جستوجو و نجات برای آغاز حرکت مشخص میکند 2. نخستین مسیری که در ناوبری بر روی دایرۀ عظیمه پیموده میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[عمران و معماری] عمق اولیه [آب و خاک] عمق اولیه
[عمران و معماری] جمع شدگی خشک شدن اولیه
[ریاضیات] خطای آغازی
مانده عمر مفید برآوردی [درونشهری] عمر مفید که بر مبنای وضعیت سازه راه، بلافاصله پس از ساخت یا بازسازی یا تعویض یا تغییر شرایط، برآورد میشود ...
هزینه نخستین، هزینه ابتدائی