(شماره یا چیز شمردنی) زیرده، از یک تا نه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکاور، تک روی، اسب تک رو سایر معانی: (اسب) تک روی، اسب تکاور، تک رو بودن
[سینما] قاب شمار
[سینما] فیلمبرداری قاب به قاب
[خاک شناسی] ساختمان تکدانه ای
(فقط برای یک دست نه هر دو دست) یک دستی، دست تنها، یک نفری، یک دست، دارای یک دست، تنها، یکدستی
[نساجی] پارچه کشباف پودی
[سینما] امولسیون تک لایه
[آمار] روش خوشه بندی تک اتصالی
[برق و الکترونیک] تک حلقه ای
مصمم، یکدنده، دارای پشتکار، امین، بی تزویر، با اراده
[صنعت] تعویض قالب در زمان تک رقمی از نوع دقیقه