خبر، اطلاع، اخبار، سوابق، اطلاعات، مفروضات، سراغ، معلومات، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار سایر معانی: مطلع سازی، آگاهی، آگهداد، دانش، آموخته، داده(ها)، دانستنی(ها)، (میز یا اداره یا جایی که به پر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اطلاعات هزینههای محلی [گردشگری و جهانگردی] اطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری ...
واژههای مصوب فرهنگستان
اطلاعگزار [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرد یا سازمانی که نیازهای اطلاعاتی کاربران یا فراهمسازان خدمات اطلاعاتی را رفع میکند ...
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات [رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ فعالیتهای مرتبط با مخابرات و اطلاعات که در آن فنّاوری پردازش اطلاعات نقش یاریدهنده در تحقق اهداف مخابراتی دارد|||اختـ ...
[صنعت] تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات
[کامپیوتر] ذخیره و بازیابی اطلاعات
اطلاعافزار [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] هرنوع افزاری که بتوان اطلاعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد یا احتمالا تغییر شکل داد
تضمین اطلاعات [رمزشناسی] اقداماتی برای حفاظت از اطلاعات و سامانههای اطلاعاتی از طریق کسب اطمینان از دسترسپذیری، یکپارچگی، اصالتسنجی، محرمانگی و انکارناپذیری ...
نامتقارنی اطلاعاتی [رایانه و فنّاوری اطلاعات] وضعیتی ناظر بر تراکنش اطلاعاتی که در آن اطلاعات یک طرف بیشتر یا بهتر از طرف مقابل است
نامتقارنی اطلاعاتی [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] وضعیتی ناظر بر تراکنش اطلاعاتی که در آن اطلاعات یک طرف بیشتر یا بهتر از طرف مقابل است ...
[حسابداری] ناقرینگی اطلاعاتی، عدم تقارن اطلاعاتی
وارسی اطلاعات [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] بررسی و ارزیابی منابع و خدمات و کالاهای اطلاعاتی موجود در سازمان بهمنظور ارتقای سطح بهرهوری ...