گویشور [زبانشناسی] سخنگوی یک زبان یا گویش که منبع کسب اطلاعات مربوط به آن زبان قرار میگیرد|||متـ . گویشور مشاور
واژههای مصوب فرهنگستان
اگاهی دهنده، مبصر، انگیزنده، گوشیار، دیده بانی کردن سایر معانی: ناصح، پندآموز، هشدار دهنده، هشدارگر، توصیه کننده، مشاور، رایزن، (کلاس درس) مبصر، ارشد کلاس، آژیر، آژیرگر، دستگاه کنترل، واپادگ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(کبوتر یا پرنده ای که برای جلب کبوتران یا پرندگان دیگر به کار می رود) مرغ دام، کبوتر دام، مرغ گیرانداز، خبررسان
جاسوس سایر معانی: pigeon stool کبوتر یا مره دام که بچوبی بندند