اگاه کردن، گفتن، خبر دادن، اگاهی دادن، مطلبی را رساندن، چغلی کردن، خبرچینی کردن، خبردادن از، اطلاع دادن، مستحضر داشتن سایر معانی: مطلع کردن، آگاه کردن، آگاهاندن، باخبر کردن، لو دادن، (علیه ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] نگهداری غیررسمی مقصود سیستم هایی است که الزاما محدود به یک وضعیت هندسی مشخص نیستند.پیچ سنگ ها،شاتکریت و قابهای فلزی انعطاف پذیر،دراین رده جای می گیرند. [معدن] سیستم نگهداری غی ر ...
بطور غیر رسمی، بطور خصوصی، بدون انجام ایین رسمی
گویشور [زبانشناسی] سخنگوی یک زبان یا گویش که منبع کسب اطلاعات مربوط به آن زبان قرار میگیرد|||متـ . گویشور مشاور
واژههای مصوب فرهنگستان
[کامپیوتر] اطلاع رسانی - کلمه ای که کم و بیش به معنای information technology به کار می رود.
خبر، اطلاع، اخبار، سوابق، اطلاعات، مفروضات، سراغ، معلومات، اگاهگان، پرسشگاه، استخبار سایر معانی: مطلع سازی، آگاهی، آگهداد، دانش، آموخته، داده(ها)، دانستنی(ها)، (میز یا اداره یا جایی که به پر ...
اطلاعات هزینههای محلی [گردشگری و جهانگردی] اطلاعات مربوط به هزینههای اضافی احتمالی خرید کالاهای محلی و خدمات متداول در هر مقصد گردشگری ...
اطلاعگزار [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرد یا سازمانی که نیازهای اطلاعاتی کاربران یا فراهمسازان خدمات اطلاعاتی را رفع میکند ...
فنّاوری اطلاعات و ارتباطات [رایانه و فنّاوری اطلاعات] مجموعۀ فعالیتهای مرتبط با مخابرات و اطلاعات که در آن فنّاوری پردازش اطلاعات نقش یاریدهنده در تحقق اهداف مخابراتی دارد|||اختـ ...
[صنعت] تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات
[کامپیوتر] ذخیره و بازیابی اطلاعات
اطلاعافزار [علوم کتابداری و اطلاعرسانی] هرنوع افزاری که بتوان اطلاعات را در آن ذخیره و بازیابی کرد یا احتمالا تغییر شکل داد