سلطنت، حکمفرمایی، حکمرانی، حکومت، حکمفرما بودن، سلطنت یا حکمرانی کردن سایر معانی: پادشاهی، 2 - چیرگی، سلطه، تسلط، حکمروایی، 3 - دوران پادشاهی، دوران سلطنت، 4 - سلطنت کردن، پادشاهی کردن، 5 - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صدای شیپور، خال حکم، ادم خوب، مغلوب ساختن پیشی جستن، خالاتو بازی کردن سایر معانی: (برخی بازی های ورق) خال آتو، برتری یا نیروی اندوخته شده برای روز مبادا، (مجازی) ورق برنده، عامل برنده، مثمرث ...
← تأثیر هنجار [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
فشار اجتماعی مستقیم از طرف یک فرد یا گروه بر فرد یا گروه دیگر که از طریق مطالبات و تهدیدها از یک سو و وعده پادش یا تأیید اجتماعی از سوی دیگر اعمال میشود [روانشناسی] ...
آن دسته از تعاملات میان افراد که موجب میشود افراد بهگونهای احساس و فکر و عمل کنند که با هنجارهای اجتماعی (social norms) مطابق باشد |||متـ . تأثیر اجتماعی هنجار normative so ...
عوامل بسیاری بر تصمیم به خرید یا نخریدن یک محصول توسط مصرفکننده تأثیر میگذارند. به طور کلی عوامل بیرونی مانند احساس تعلق مصرفکننده به گروهی خاص، موقعیت خاص فعلی و فرهنگ و ع ...
فرهنگ واژههای آزاد