نماینده، اندازه، مقیاس، شاخص، اندیکاتور سایر معانی: (شخص یا اسباب) نشانگر، نشان دهنده، نمایگر (سنجه یا کنتور یا عقربه یا میزان سنج و غیره)، شناسانه، تعیین کننده، (شیمی - مواد گوناگونی که برا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] رنگینه معرف - رنگینه شناساگر
[معدن] کانی معرف (ژئوشیمی)
[معدن] کانیهای معرف (زمین شناسی اقتصادی)
[ریاضیات] معرف یک عدد صحیح
گیاه معرف [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که وجود آن در یک منطقه نشاندهندۀ ویژگیهای خاک آن منطقه است
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] رنگینه معرف - رنگینه شناساگر - معرف هایی که در PH های مختلف اسیدی و قلیایی دارای رنگهای متفاوت هستند مثل تورنسل
وابسته به نماینده
[زمین شناسی] شناساگر اسید - باز معرفی برای تعیین اسید یا باز بودن محلول است مثل کاغذ تورنسل یا فنول فتالیین که با کم و زیاد شدن یون هیدروژن مثبت تغییر رنگ می دهد.
[برق و الکترونیک] نشانگر هوایی هدف متحرک ( ای ام تی آی) سیستم مشانگر هدف متحرک برای رادار هوایی که نزدیک به سطح زمین و در مناطقی عمل می کند که اهداف متحرک توسط پستی و بلندی های زمین از دید د ...
نشانگر تنظیم فرازیاب [علوم جَوّ] فشارسنجی خشک و واسنجیده و دقیق که ارتفاع محلی را نسبت به سطح دریای آزاد نشان میدهد
نشانگر سیرگاه [حملونقل ریلی] نشانهای که در ابتدا و انتهای سیرگاه نصب میشود